تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
فستیوال بزرگ یخچال یونانی من

بست گشت

وبلاگی جامع درباره سفر به سراسر جهان

فستیوال بزرگ یخچال یونانی من

فرانچسکو بالا من گفت: "خوردن، مثل گوزن است."


تور دور ایتالیا
من شوربا خانمهای کوچک یونان اندر شال های سیاه شوربا کوس های چوبی وقوف محاصره شده بودم، انسان رقص های سنتی، بچه ها را در اكنون اجرا، مي های زیادی، صميميت بز گاو وحشی كرده كار شده در چهره من تسلط شده بودند.
فرانچسکو، خواجه خوابگاه من، مرا صدر در این جشن از طولاني یونانی ها جلب کرد. دواج فرانچسکو تمشيت ایوس است. همه وقت حسن را می دانند او صداقت همسرش باز يافتن سال گذشته به من یاد دادند قدس طی چند هفته، واحد وزن بیشتر صفا بیشتر در قوم ی مجتمع شدم. مثل اینکه در سپس کار می کردم، اما مجبور نبودم کاری ايفا به جريان انداختن دهم.
یک فلق هنگامی که من داخل بارسا نوا فحوا می رفتم، فرانچسکو دوباره يافتن و گم كردن من پرسید که آیا من برنامه ای دارم.
"اکنون من وشما هر مجمع ای دارید؟ چاه کار می کنید؟ "(این فلق 10 بود.)
"هیچی، من خالصاً می خواهم با ناس در پاسیو مكالمه کنم."
"خوب، من لحن دارم من وآنها و آنها را به جشنواره مناسك جان درون صومعه تو کوه ها".
"حتما".
اگر یک چیز هستي و عدم دارد که بشر به سرعت تو Ios یاد می گیرند، این است که شما ازبن به فرانچسکو نمی گویند. او یک شخصیت شايسته تحسین است صداقت کاملا یک شخصیت مسن تر و كهتر در اجتماع جمعيت است. این ممکن است برفراز نظر می رسد مانوس او می پرسد، ولي او نیست. فرانسیسکو دارای توانایی عالی برای بیان مسئله تحكم به آدرس یک استفسار است.
نه من قطعاً نمی توانم بگویم. چسان می توانم فرصتی برای یک عشا واقعا یونان را مصرف کنم تا با توریست های بیشتری علاقه مند شوم؟ من می توانم آن را همه و جزء روز اجرا دهم. وليك فرصتی برای مدال دادن چیزی شبیه ضلع سود این؟ آیا نمی خواهم طرفه العين را دوباره به دست آوردن بین ببرم؟ این نحو چیزهایی است که واحد وزن برای سياحت به آنگاه میروم
ما فايده سمت کوه حرکت کردیم، چشمانم را بستم، همانطور که تو تپه ای کوچک صفا پیچیده کوهستانی داخل تاریکی حرکت کردیم. فرانچسکو برفراز من اطمینان نصفت و بيداد که ما نوظهور هستیم، ليك در هر قاپيدن ضربان كوفتن شكار كردن ای که در شاهراه بودم، درگیر شدم. اوج ها را دوست ندارم، يكدلي من همیشه می ترسم که آهنگ نابود کردن قهر دم را دارم.
"تو پدر شهری هستی؟ چشم به راه نباش من داخل این آزادراه ها زندگی کردم! »او فراز من اطمینان داد.
فرانچسکو در آخرین آداب جشنواره، مرا دوباره يافتن و گم كردن رقاصان و فايده پشت باغ صخره ای کوچک برد. درون مقابل من، اناث یونان، کوزه های غذا بزرگ، پاكي همچنین بزرگ پخت و فيس گرم سوپ خلوص گوشت بز بودند. فرانچسکو خويشتن یک کاسه را گرفتم، بعضی پيدا كردن سوپ را درون دم ریختم صداقت برخی از قطعات بز را پرتاب کردم. من خالصاً یک تماشاچي انفعالی داخل این كانا زودباور بودم، فايده دنبال دستورات و ارتكاب آنچه که سخن شد.
یک جشنواره اندر گرجستان


تور چین تابستان
من داخل یک میز ممتلي از مردان یونانی خوابيده بودم که روي من تحسين آور نظر می کردند. فرانچسکو چند چیز را تو یونانی گفت قدس مردان لبخند زدند اخلاص ژست نوشيدن و تناول كردن را به كاربستن دادند. آنها وقتی نفع عليه و له روي بالا و غذای خوردن غذا خوردند، روي من نگاه کردند، انموذج من که بیگانه بودم، پهلو من گلگشت کرد. درون اینجا خويشتن یک غریبه اندر جهانشان بودم بي آلايشي این مردان قدیمی یگانه یونانی که باز يافتن سیگار کشیدن سیگار می کشیدند همان جاه که من وجود از طرفه العين لذت می بردند.
من حتي به الحال گاو وحشی را قبلا ندیده بودم درون واقع، واحد وزن فکر نمی کنم که تا اينكه به اينك هر نحو بز حيات داشته باشد. نمكين و بي نمك بود. مناقصه، كاستي استخوان، وقت حسن را آشنا گوشت خوک طعم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو نمی دانم که سوپ آفريده شد، منتها این غصه خوب بود. این یک عظمت ضخیم و برنج بود. غذا رزق ضخیم حيات و به وضوح خانگی بود، خیس کردن آش داغ.
بعد دوباره به دست آوردن سوپ نبيذ و خبز و آنوقت پنیر های مختلف - "از ایوس" آمد. پنیر ملايم بز فايده من یک بخشنده یونانی داده شد که بعضی دوباره پيدا كردن شیرینی های شیرین صميميت شیک ترین پنیر بز خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو بودم. کلیه صفحات را به عنوان یک نيا و جده کوچک یونانی وا یک نیشکر چوبی خلوص شال سیاه پوشانده و گشت وگذار می کردم.
یک دهات در گرجستان
من می خواهم روي تماشای چراغاني خود برسم، منتها به نوعی، سور آنها مرا پيك نيك کرد. آنها تعبير انگلیسی زیادی نگفتند سادگي من یونانی گپ زن نمی کردم، ليك فکر می کنم آنها این ایده را داشتند که من حين را مالوف داشتم.
بعد پيدا كردن غذا تزكيه یک لیوان دیگر شراب، اتاليق های قدیمی را ترک کردم ولو به اپرا بروم. متأسفانه، زمانی که من سپس بودم بیشتر به نزاكت مال رسیدم، منتها موفق شدم چند اپرا سنتی گل گشت کنم، همچنین چند یونانی فارغ که برخی دوباره پيدا كردن حرکات داخل سطح رقص را تشکیل می دادند. من صدر در سادگی آنوقت نشستم و تفريح می کردم و دوباره پيدا كردن موسیقی كيف می بردم. من متوجه شدم که چند یونانی بالا من سير می کنند، نمی توانند تصمیمی بگیرند که آیا من محلی بودم (زمانی که خیس شدم، خیلی یونانی را سير می کنم) یا یک خارجی.
همانطور که امت در طرفه العين بازی کرد صميميت شب بعد، جمعیت بدو به نابودی کرد. داخل روزهای گذشته، آنها برای اسكان در شب، رعنا را به سوی خانقاه بردند. اکنون نفر ابوالبشر و جانور تا نیمه ليل غذاي شب و بامداد قبل باز يافتن رانندگی به ولايت می روند.
Francesco آمد بي آلايشي من کمی بعدا. وقت لحظه رسیده است. "خوبه. شما لحظه را عارف دارید؟ "
"بله، این نزاكت یونانی ترین آداب داني یونانی وجود که من تو سه سفر ضلع سود یونان اجرا دادم".
"خوب راجع اش بنویس. این یک فرهنگ بهتر دوباره پيدا كردن آنچه تو مورد شما آش سایر کوهنوردان نشئه و خمار می شود، خواهید کرد. این واقعی یونان است. نعم این دیگر جنجالی. "
میدونی چیه؟ حق شوربا اون بود.
من ملالت همین کار را کردم.


تور مالزی ارزان

موضوع :
برچسب ها : راهنمای سفر,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در شنبه 4 خرداد 1398ساعت 12:37 توسط بست گشت | تعداد بازديد : 192 | |